۱۱۰ سال وطنپرستی «بیبی دارخوین»

بیبی لوعی، شیرزن دارخوینی در سن ۱۱۰ سالگی چشم از دنیا بست. بیبی را همه در دارخوین و شادگان و خرمشهر و آبادان میشناسند، همانی که وقتی ارتش بعث عراق به خوزستان حمله کرد، خانه و کاشانهاش را رها نکرد و دوشادوش رزمندگان ایرانی به دفاع از خاک میهن پرداخت.
بیبی زمان جنگ ۶۵ سال داشت. او در شهرش ماند آن هم ۵۵ سال. وی خاطرات جالبی را از زمان جنگ برایمان تعریف کرده بود از شستن لباس سربازان، غذا درست کردن برایشان، پناه دادن به سربازا فراری از دست ارتش بعثی و … .
او همه صحنههای نبرد نابرابر جنگ علیه ایران را در منطقه دارخوین به خوبی به یاد داشت از ستون پنجمی که روی دکل مخابرات میرفت و به توپخانه عراق گرا میداد یا از شهادت مظلومانه سربازان ایرانی که گاهی کارون پیکرشان را با خود میبرد. او برای سربازان وطن عزادار بود. میگفت: «دلم برای خانوادههای این جوانها آشوب است، مادرانی که انتظار پیکر فرزندانشان را میکشند ولی نمیدانند کارون آنها را با خود برده است.»
او از سربازی برایمان گفت که همراه با همرزم خود در حال بیسیم زدن بود و خمپارهای کنارش اصابت میکند و ترکش خمپاره سر را از تن سرباز جدا میکند و پیکر او تا چندین متر همینطور راه میرفت و همرزش متوجه این موضوع نشده بود و با بیسیم صحبت میکرد.
بله او تاریخ شفاهی این سرزمین بود از زمان تاسیس تلمبهخانه دارخوین و حضور انگلیسیها، ملی شدن صنعت نفت، پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و … .
بیبی تا زمانی که زنده بود بسیاری از رزمندگان دوران دفاع مقدس به دیدنش میآمدند، بیبی بیشترشان را به یاد داشت. حالا میراث کمیاب خوزستان، شیرزن دفاع مقدس، مادری که قلبش برای ایران و ایرانی میزد چشمانش را برای همیشه بست و خاطرات تمامنشدنی از خود به جای گذاشت.